۱۱.۲۳.۱۳۸۸

محاکمه جنایتکاران فاجعه افشار در پرتو حقوق بین الملل کیفری

نویسنده : عزیز نوری
(( قتل و عام هزاره ها در افشار کابل سال 1371 بعد از تشکیل شورای اهل حل و عقد به وجود آمد. این شورا دوباره ربانی را به ریاست جمهوری افغانستان ابقاء کرد و بلافاصله دولت ربانی تبلیغات وسیعی را به نام تامین امنیت شهر کابل و اخراج گروپ های نظامی احزاب به خارج از شهر آغاز کرد که به تاریخ 12/11/1371 عملیاتی تصفیوی را در افشار کابل محل ستاد مرکزی حزب وحدت آغاز کرد و بعد از اتمام عملیات نظامی طی اعلامیه رسمی که از رادیو کابل نشر شد عملیات را بسیار موفقیت آمیز خواند و ادعا کرد که مقر عبدالعلی مزاری را تصرف کرده اند. نتیجه این عملیات که با همکاری و اشتراک هم پیمانان دولت و وزارت دفاع و حزب اتحاد اسلامی سیاف و جمعیت اسلامی انجام شد، بعد از اتمام عملیات و قتل و عامی بود که نهادهای بین المللی چون سازمان عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر رسماً دولت ربانی را مسئول این فاجعه و قتل و عام معرفی کردند[1] )) .
جنایاتی که در افشار ارتکاب یافت مصداق بارز جنایت به مفهوم حقوقی بر اساس قوانین ملی و بین المللی است. اقتضای عدالت و نظم جامعه ایجاب می کند که مرتکبین جنایت مجازات شوند. اما در افغانستان گرچه بزرگترین جنایات تاریخ بشریت انجام گرفته است، به همان مقیاس جنایتکاران نه تنها مجازات نشده بلکه به مناصب بالای دولتی و حکومتی گماشته شده و همچنان جنایت می کنند. این امر اما به معنای مخدوش شدن اصل مجازات جنایتکاران نیست. محاکم داخلی امروز در افغانستان نه توان و نه اراده لازم برای محاکمه این جنایتکاران را دارد زیرا خود از جنایتکاران تشکیل شده است و "چاقو هیچ وقت دسته اش را نخواهد برید." اما عدالت قربانی می طلبد که جنایت همچنان تازه نگه داشته شود و موازی با آن به دنبال راهکارهای دیگر برای محاکمه جنایتکاران گشت و یا حداقل به دنبال این بود که ادبیات حقوقی در خصوص محاکمه جنایتکاران جنایت افشار و دیگر جنایایت ارتکابی درافغانستان غنا بخشیده شود. سایه جنایت همواره با جنایتکار خواهد بود تا روزی که به پای میز محاکمه کشانده شوند. امروزه به دلیل عدم امکان محاکمه جنایتکاران فاجعه افشار در محاکم داخلی، کوشیده ام ادبیات حقوق بین المللی کیفری در مورد امکان و چگونگی محاکمه جنایتکاران افشار را بررسی کنم. اما قبل از ورود به بحث لازم می دانم مقدمه ای در خصوص حقوق کیفری بین المللی، جایگاه آن در محاکمه جنایتکاران و تعامل یا تقابل این شاخه از حقوق کیفری با حقوق جزای داخلی گفته و سپس محاکمه جنایتکاران در فاجعه افشار را بررسی کنم.

حقوق بین الملل کیفری
در گذشته کیفر اساساً مفهومی داخلی بود. کسی که در هر اجتماعی قوانین و هنجارهایش را نقض می کرد توسط نیروی مدافع نظم چون شورای گروه و قبیله ، سلطان و حاکم و یا دولت مجازات می شد. بعد از عهدنامه وستفالی در 1644 میلادی و قرون بعد از آن و به دنبال زایش و توسعه دولتهای ملی، کیفر هم در حیطه صلاحیت دولتها قرار گرفت. اصل سرزمینی بودن حقوق جزا هنوز اصلی مسلّم است که طبق این اصل هر کشوری مرتکبان و ناقضان قوانینش را در حیطه مرزهای سرزمینی اش خود محاکمه و مجازات می کند. اما در قرون هجده به بعد دیده شد که بسیاری از جنایتهای گسترده علیه بشریت توسط دولتها یا به تحریک یا اغماض دولت یا افراد و گروههای مرتبط با آنها انجام می شود و به دلیل در اختیار داشتن قدرت توسط دولت محاکمه مرتکبان هم منتفی است، لذا حقوق دانان و سیاستمداران را بر آن داشت که ایده ایجاد تشکیل محکمه ای بین المللی و دور از دسترس دولتها شکل گیرد تا جنایتکاران را از هر ملیّت و گروه و نژادی محاکمه و مجازات نماید. رخنه در اسطوره دولت ـ ملت و توسعه حقوق بین الملل بحث محاکمه جنایتکارانی که جنایاتی وسیع علیه بشریت انجام داده اند و در محکمه ای بین المللی را قوّت داد و در دادگاه نورنبرگ که به محاکمه جنایتکاران آلمان پرداخت عینیّت یافت. در نیمه دوم قرن بیست ادبیات حقوق کیفری غنای بسیار یافت . دیوان کیفری بین المللی برای یوگسلاوی سابق و با هدف محاکمه جنایتکاران یوگسلاوی و نیز دیوان کیفری بین المللی رواندا برای محاکمه جنایتکاران در رواندا دو نمونه از دستاوردهای عینی حقوق کیفری بین المللی است. اما بزرگترین موفقیت حقوق کیفری بین المللی برای عملی کردن ایده محاکمه جنایتکارانی که جنایاتی وسیع انجام داده و وجدان کل بشریت را آزرده اند و تنها راه تسکین آن محاکمه عاملان جنایت است، تاسیس دیوان دائمی کیفری بین المللی بود که اساسنامه این دیوان در ژوئیه 1998 میلادی به تصویب 120 کشور از 160 کشور شرکت کننده در کنفرانس رم رسید و از او اول ژوئیه 2002 میلادی لازم الاجرا گردید.

" این دادگاه بر خلاف محاکم نورنبرگ و توکیو به مفهوم واقعی کلمه دارای خصیصه بین المللی است و بر خلاف دیوانهای یوگسلاوی سابق و رواندا به طور دائمی و نه موردی تشکیل شده است. برخی ایجاد آن را بزرگترین تحول در حقوق بین الملل پس از تشکیل سازمان ملل متحد دانسته اند[2] ".

اساسنامه دیوان دارای یک مقدمه، سیزده فصل و 128 ماده است. این اساسنامه مدوّن ترین و مهم ترین متن حقوقی در حقوق کیفری بین المللی است که با مرور زمان و کنفرانسها و مباحث مفصّل حقوقی به تصویب رسیده است. هدف از تصویب این اساسنامه ، همانطور که اشاره شد، محاکمه جنایتکارانی است که جنایاتی وسیع علیه بشریت انجام داده اند و صلح و امنیت بین المللی را به مخاطره انداخته اند.
طبق اساسنامه دیوان بین المللی کیفری،
" دیوان نسبت به جرائم زیر صلاحیت رسیدگی دارد:

ـ جنایت کشتار جمعی ( ژنوساید )

ـ جنایت علیه بشریت

ـ جنایت جنگی

ـ جنایت تجاوز [3]

جنایت کشتار جمعی، جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی در اساسنامه تعریف شده اند[4].

کشتار جمعی در ماده 6 اساسنامه به صورت زیر تعریف شده است :

" منظور از کشتار جمعی در این اساسنامه ، هر یک از اعمال مشروحه ذیل است که به قصد نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی از حیث همین عناوین ارتکاب می یابد.

الف ) قتل اعضاء یک گروه ؛

ب ) ایراد صدمه شدید نسبت به سلامت جسمی یا روحی اعضای یک گروه ؛

ج ) قرار دادن عمدی یک گروه در معرض وضعیت زندگی نامناسبی که منتهی به زوال قوای جسمی کلی یا جزئی آن بشود؛

د ) اقداماتی که به منظور جلوگیری از توالد و تناسل یک گروه صورت گیرد؛

هـ ) انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر؛ "

همچنین طبق اساسنامه تحریک به کشتار جمعی هم جرم است. رای دیوان بین المللی کیفری در رواندا و در رای آکایسو موءید این موضوع است. آکایسو معلمی از قبیله هوتو بود که افراد قبیله اش را برای کشتار توتسی ها تحریک می کرد و در رای دیوان به ارتکاب جنایت نسل کشی متهم شد.

دیگر جنایت مندرج در اساسنامه جنایت علیه بشریت است که موضوع ماده 7 اساسنامه است که می گوید :

" 1 ـ جنایت علیه بشریت هر یک از اعمال مشروحه زیر است، هنگامی که در چارچوب یک حمله گسترده یا سازمان یافته بر ضد یک جمعیت غیر نظامی و با علم به آن حمله ارتکاب یابد :

الف ) قتل ؛

ب ) ریشه کن کردن ؛

ج ) به بردگی گرفتن ؛

د ) تبعید یا کوچ اجباری یک جمعیت ؛

هـ ) حبس کردن یا ایجاد محرومیت شدید از آزادی جسمانی که بر خلاف قواعد اساسی حقوق بین الملل انجام می شود ؛

و ) شکنجه ؛

ز ) تجاوز جنسی، برده گیری جنسی، فحشای اجباری، حاملگی اجباری، عقیم کردن اجباری، یا هر شکل دیگر خشونت جنسی همسنگ با آنها ؛

ح ) تعقیب و آزار هر گروه یا مجموعه مشخصی به علل سیاسی، نژادی، ملی، قومی، فرهنگی، مذهبی، جنسیت یا علل دیگر در ارتباط با هر یک از اعمال مذکور در این بند یا هر جنایت مشمول صلاحیت دیوان که در سراسر جهان به موجب حقوق بین الملل غیر مجاز شناخته شده است ؛

ط ) ناپدید کردن اجباری اشخاص ؛

ی ) جنایت تبعیض نژادی ؛

ک ) اعمال غیر انسانی مشابه دیگری که عامداً به قصد ایجاد رنج عظیم یا صدمه شدید به جسم یا به سلامت روحی و جسمی صورت پذیرد. ...... "

جنایت جنگی که دیگر جنایت مشمول صلاحیت دیوان است جنایتی است که مغایر با حقوق بشر دوستانه بین المللی در مخاصمات مسلحانه باشد. در توضیح باید گفت حقوق بشر دوستانه بین المللی قواعد ناظر در جنگ است که باید طرفین جنگ آن را رعایت کنند. هدف از این قواعد کاستن اثرات زیان بار جنگ است. به عبارتی هدف اصلی قواعد حقوق بشر دوستانه بین المللی که بزرگترین مصداق آن کنوانسیونهای چهارگانه ژنو (1949) است، انسانی جنگیدن است. در این کنوانسیونها برخی قواعد ذکر شده است که زیر پا نهادن آن زیر پا نهادن قواعد حقوق بشر دوستانه بین المللی و با توجه به اساسنامه دیوان بین المللی جنایت جنگی است. از جمله این قواعد که باید در جنگ رعایت شود تفکیک جمعیت نظامی از غیر نظامی و منع حمله به غیر نظامیان، اجازه به صلیب سرخ در مورد انتقال مجروحان و بیماران،ممنوعیت به کارگیری هر نوع سلاح جنگی، پرهیز از حمله های کور و ..... از قواعد حقوق بشر دوستانه بین المللی است که باید در هر مخاصمه و جنگ، چه داخلی و چه بین المللی (میان دو یا چند دولت ) باید اجرا شود و نقض آنها جنایت جنگی است.

ماده 8 اساسنامه دیوان کیفری بین المللی مصادیق جنایات جنگی را بیان می کند :


" الف ) نقض فاحش کنوانسیون های 12 اوت 1949 ژنو، یعنی هر یک از اعمال مشروحه ذیل بر ضد اشخاص یا دارایی هائی که تحت حمایت مقررات کنوانسیون ژنو قرار گرفته اند :

1 ـ کشتار عمدی ؛

2 ـ شکنجه یا رفتار غیر انسانی از جمله آزمایش های زیست شناختی ؛

3 ـ فراهم آوردن موجبات رنج عظیم یا صدمه شدید به جسم یا سلامتی ؛

4ـ تخریب و ضبط گسترده اموال که ضرورت های نظامی آن را توجیه نمی کند و به صورت غیر قانونی و خودسرانه اجرا شده است ؛

5 ـ اجبار اسرای جنگی یا دیگر اشخاص مشمول حمایت ( کنوانسیون ) به خدمت در صفوف نیروهای دولت دشمن ؛

6 ـ محروم کردن عمدی اسرای جنگی یا دیگر اشخاص مشمول حمایت از حق محاکمه عادلانه و قانونی؛

7 ـ تبعید یا انتقال غیر قانونی یا حبس غیر قانونی ؛

8 ـ گروگانگیری.

ب ) دیگر نقض های فاحش قوانین و عرف های مسلم حقوق بین الملل و حاکم بر منازعات مسلحانه بین المللی یعنی هر یک از اعمال مشروح ذیل : ..............."

فصول دیگر اساسنامه دیوان کیفری بین المللی به چگونگی محاکمه و میزان کیفر، مسئولیت افراد مرتکب و نیز فرماندهان و محرّکان به جرم، معاونین و مباشرین و ... پرداخته است.

محاکمه جنایتکاران در دیوان بین المللی کیفری منوط به پذیرش اساسنامه این دیوان توسط دولت عضو بوده و "دیوان دارای صلاحیت تکمیلی نسبت به صلاحیت کیفری ملی است[5] ". یعنی اگر جنایتکاران در محاکم صالح داخلی و با رعایت موازین دادرسی عادلانه در کشور محل جنایت محاکمه شوند از سوی دیوان استقبال خواهد شد اما اگر محکمه داخلی صلاحیت یا توانایی این کار را نداشته باشد دیوان جنایتکارانی را که جنایات مندرج در اساسنامه را مرتکب شده باشند محاکمه خواهد کرد.

جنایتکاران فاجعه افشار

"پروه عدالت افغانستان" جنایات افشار را تنها از مصادیق جنایات جنگی دانسته و شخص احمدشاه مسعود، عبدالرسول سیاف ، محمد قسیم فهیم و تعدادی دیگر را از مسئولین این جنایات دانسته و برخی دیگر از قوماندانهای حزب جمعیت و اتحاد سیاف را به عنوان مباشران و معاونین اصلی معرفی کرده است.

" جنایات جنگی: حملات نامشخص، تجاوزات جنسی، آدم ربایی ها و قتل عام ها

گلوله باران و بمباردمان کورکورانه مناطق غیر نظامی

منطقه افشار در روز اول عملیات مورد هدف سلاح های ثقله قرار گرفت. اهداف نظامی عمده، انستیتوت علوم اجتماعی و دیگر قرارگاه های اصلی وحدت بوده است. گرچه، انستیتوت علوم اجتماعی هرگز صدمه ندید. اکثر راکت ها، گلوله های تانک، و آوان ها در مناطق رهایشی غیر نظامی فرود می آمد. چون مراکز فرماندهی نیروهای اتحاد و جمعیت هردو در محدوده افشار بود، آشکار می شود که این حمله هدف داشت تا جمعیت غیر نظامی را از افشار بیرون براند که در انجام آن موفق شد. شمار کشته شدگان در این حمله (به جز آنهایی که قتل عام شدند) نامعلوم است. تقریباً هر شاهدی که پروژه عدالت افغانستان همراهش مصاحبه کرده از دیدن اجساد در منطقه بیان داشته اند. در حقیقت، گلوله باران و فیر آوان بسیار شدید بود که تعداد زیادی از ساکنان در روز اول پنهان شده و سعی به ترک منطقه نکردند. گرچه این امر ممکن تلفات غیر نظامی را از بمباردمان کاهش داده باشد، اما این غیرنظامیان را در مقابل جنایات بعدی صدمه پذیر نمود.

قتل عام ها و مفقودی ها
طوری که در فوق ذکر شد، احزاب درگیر جنگ طبق ماده عمومی 3 معاهده جنوا که قتل عامها، شکنجه و گروگان گیری را ممنوع کرده بود، محدود شده بود. شهودی که پروژه عدالت افغانستان همراه آنها مصاحبه کرده است، بیان داشته اند که گروهی از عسکران حزب وحدت از قرارگاه های وحدت در انستیتوت علوم اجتماعی توسط قوای اتحاد اسلامی در 11 فبروری اسیر گرفتند. علاوه بر این، تعداد زیادی مردان غیر نظامی و مظنون به ملیشه های وحدت از ساحه افشار دستگیر شدند بعد از اینکه اتحاد آن جا را تصرف کرد. شمار گرفتار شدگان نامعلوم است. یک گروهی از اسیران هزاره که توسط اتحاد اسلامی نگهداری می شد، متعاقباً توسط قوماندان های اتحاد برای دفن اجساد عملیات افشار بعد از یک هفته استفاده شدند. این گروه از شاهدان گزارش داده اند که اقاربشان در بین زندانیان غیر نظامی و نظامی گرفتار شده توسط اتحاد بودند که متعاقباً مفقود شده و باور بر این است که توسط قوای اتحاد آناًبه قتل رسیده باشند. پروژه عدالت افغانستان فقط قادر به بیان تعداد کمی از قربانیان بوده است. برخی دیگر از مردان از خانه هایشان گرفتار شده اند.

یکی از شهود به نام ع. به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که وی و فامیلش سعی کرده بودند که فرار کنند، اما گلوله باران و راکت باران بسیار شدید بود. " ما به خانه خسور مادرم دویده و آنجا پنهان شدیم. دیگر مردمان به ما گفتند که مردم به روی جاده ها کشته شده بودند. سرانجام یک تعداد کمی از دیگر فامیل ها به ما پیوستند. ما می توانستیم مخابره های بعضی از افراد سیاف را بشنویم و به آنها اخطار داده می شد که جنگ را بالای اموال چورشده شروع نکنید. مردان مسلح که از سیاف و از جمعیت بودند، همه خانه ها را چور کردند. افراد سیاف پشتو صحبت می کردند و جمعیتی ها دری صحبت می کردند. من فامیلم را به دیگر مکان فرستادم و خود در خانه ماندم. حدود ساعت 11 قبل از ظهر، یک قوماندان بنام عزت الله (از اتحاد) به همراه حدود ده نفر مسلح به خانه آمدند. من به امید اینکه نظامیان فکر کنند که در خانه کسی نیست در را باز مانده بودم. آنها به داخل آمده و مرا لت و کوب نمودند و مرا به بند قرغه برده و به همراه حدود 60-65 مرد به داخل یک کانتینر انداختند. آنجا بسیار شلوغ بود. بعضی اوقات برخی از مردان بیرون کشیده شده و از آنها کار می کشیدند مانند شکستاندن چوب." بعد از یک هفته به همه زندانیان گفته شد که چقدرباید پرداخت کنند تا آزاد شوند. به این شاهد گفته شد که باید$ 5000 (دالر) پرداخت کند. وی به آنها گفت که اینقدر پول ندارد اما دوستانش از پغمان آمدند و برای رهای وی پرداخت کردند.

یکی از شاهدان زن بنام ب. به پروژه عدالت افغانستان گفت که نیروهای نظامی اتحاد اسلامی وی را لت و کوب کرده و شوهر غیر مسلحش را از منطقه مسکونی شان در افشار دستگیر کرده که وی هنوز لا درک می باشد.

یکی از شهود بنام C به پروژه عدالت افغانستان اظهار داشت که عسکران خانه ها را برای پیدا کردن مردها تلاشی می کردند. من به پغمان برده شدم. در شب در یک کانتینر نگهداری شدم. در جریان روز من و حدود 10 الی 20 نفر دیگر مجبور به کندن سنگر بودیم. کانتینرهای زیادی در آنجا بود. در شب برخی از مردان بیرون کشیده شده و باز نمی گشتند. ما می توانستیم صدای فیر را بشنویم و حدس می زدیم که آنها کشته شدند. فکر می کنم بعضی از آنها در سنگرها دفن شدند. بالاخره من با پنهان کردن خود در رودخانه در زیر پل فرار کردم. من ساحه را ترک کرده و به کویته رفتم.

شاهد زنی بنام م. به پروژه عدالت افغانستان گفت که ساعت 7 صبح، زمانیکه اتحاد اسلامی افشار را تصرف کرد، یک گروهی از مردان مسلح به محوطه خانه اش آمده و شوهرش س. را دستگیر کردند. آنها وی را بعد از 45 روز رها کردند. وی بسیار وحشیانه لت و کوب شده بود که شنوایی اش برای همیشه آسیب دیده و کر شده بود. طبق گفته همسرش، وی همچنین در شناختن افراد مشکل داشته است. بعد از اینکه وی توقیف شد، گروه دومی حدود 10 الی 15 نظامی اتحاد بین ساعت سه تا سه ونیم بعد از ظهر وارد خانه شدند. آنها ادعا کردند که پشت نیروهای وحدت می گردند. آنها از بازوی پسر این زن (م) گرفتند. "پسرم یازده ساله بود. آنها وی را نگهداشته و پرسیدند پدرت کجاست؟ آنها تفنگهایشان را طرف وی نشانه گرفتند و من خودم را روی وی انداختم. من به روی دست و پایم تیر خوردم. اما پسرش پنج بار تیر باران شد. وی مرد." بعداً نظامیان دارایی های فامیل را گرفته و رفتند.

شاهد 75 ساله ای بنام ک. بیان داشت که نظامیان وابسته به سیاف وی را از سر جوی افشار در روز عملیات افشار، 11 فبروری ربودند. وی یکی از گروه های هفت نفری بود که زندانی شده و شدیداً مورد لت و کوب قرار گرفته و وادار به کمک به حمل اجناس چور شده از افشار به عنوان جوالی شده بود. نیروهای نظامی اتحاد بعداً در آن روز وی را به کمپنی (منطقه کنترل شده سیاف) برده و مدت دو ماه وی را نگهداشتند. قوماندانی که وی را دستگیر کرده بود، غلام رسول وابسته به سیاف بود. وی اظهار داشت که بعد از آن به مدت دو ماه در شکردره به عنوان زندانی انور دنگر بود و بعداً سه ماه دیگر در فرزه (Farzah) به قوماندانی حنیف بود. وی شاهد بود که نظامیان یک از اقاربش بنام قمبر ظاهر را فوراً کشته اند.

شاهدی بنام غ. برای مدت کوتاهی دستگیر شده و توسط نیروهای اتحاد در روز اول عملیات تا حد بیهوشی لت و کوب شده است. زمانی که وی بعداً به منطقه برگشته، وی دو جسد را از چاه خانه اش بیرون کشید و تخمین می زند که خودش 30 الی 35 جسد را هنگام فرار از منطقه دیده است ( به شمول یک سر بریده شده در روی یک پنجره).

عبدالله خان، 67 ساله از ولایت غزنی توسط قوماندان عزیز بنجار، یکی از قوماندانان سیاف در افشار دستگیر شده است. مابقی فامیل در جریان عملیات نظامی اصلی به تایمنی فرار کرده بودند. عبدالله خان برای محافظت اموال خانه اش در افشار مانده بود. به هرحال، تمام اموال خانه در جریان عملیات دزدیده شده و خانه ویران شد. فامیل نتوانسته بودند تا عبدالله خان را ردیابی و پیدا کنند و بناءً وی گمشده باقی ماند.

شاهدی بنام ش. به پروژه عدالت افغانستان گفت: زمانی که نیروهای اتحاد وارد خانه اش شدند، آنها پدرش را داخل محوطه تا سرحد مرگ لت و کوب نمودند. سپس، آنها تمام اموال خانه را دزدیدند.

تجاوز جنسی توسط نیروهای اتحاد
در جریان عملیات افشار، قوای اتحاد اسلامی سیاف برای بیرون راندن مردم غیر نظامی از منطقه از تجاوز جنسی و دیگر حملات علیه غیر نظامیان استفاده کردند. پروژه عدالت افغانستان همراه تعدادی از شاهدانی که شرح واقعات تجاوز جنسی توسط قوای اتحاد در جریان عملیات افشار را داده اند، مصاحبه کرده است. شاهدی بنام م. (اظهارات فوق را ببینید) از دست و پایش زخمی شد زمانی که نظامیان اتحاد به پسرش فیر کردند. وی بیان داشت: "در حالیکه هنوز از من خون می رفت، آنها به من تجاوز کردند." وی اظهار داشت که سه عسکر وی را پایین نگهداشته در حالیکه چهارمی وی را در زیرزمین خانه خودش تجاوز جنسی کردند. چندین زن دیگر نیز به خانه م. پناه آورده بودند: یک همسایه بنام ز. و دو دخترش و یک زن دیگر بنام ر. نظامیان اتحاد دو دختر ز. که 14 ساله و 16 ساله بودند و زنی بنام ر. را تجاوز کردند. عسکران آنها را به نوبت به زیرزمین برای تجاوز بردند. یکی از دختران ز. توسط برچه زخمی شد وقتی که وی کوشش برای مقاومت می نمود.

یکی دیگر از شاهدان زن بنام س. بیان داشت که مردان مسلح به خانه اش در افشار سیلو در روز دوم عملیات افشارهجوم آورده بودند. آنها وی را لت و کوب کرده و خودش و خواهرش را در خانه شان تجاوز کرده و دارائی هایشان را به یغما بردند.

یک شاهد زن بنام ش. بیان داشت که بعد از تصرف افشار، نیروهای اتحاد اسلامی به زور ساعت 7 صبح وارد خانه اش شدند. آنها به چهار دختر به شمول ش. خواهرش که 14 ساله بود، و دو تن دیگردر محوطه خانه مسکونی شان تجاوز کردند.

گزارشات زیاد دیگری از تجاوز جنسی وجود دارد. شمار زنان تجاوز شده نامعلوم است. ساکنان افشار تا سال 2001 برنگشتند. در اواسط سال 2005 منطقه اکثراً هموار باقی مانده، گرچه برخی باشندگان اسبق به مخروبه های خانه های سابق خویش بازگشته اند[6]."

پروژه عدالت افغانستان به جنایات افشار تنها از منظر جنایات جنگی نگریسته است. بررسی مدارک و شواهد باقی مانده نشان می دهد ابعاد جنایت مرتکب شده در افشار وسیع تر از جنایت جنگی بوده ، از مصادیق بارز جنایت علیه بشریت ، نسل کشی و جنایت تجاوز هم هست. همچنین گفته های مندرج در " پروژه عدالت افغانستان " در مسئولیت کیفری مباشرین، معاونین و مسئولین این جنایات فاقد وجه حقوقی بوده و تعداد کمی را مباشرین و معاونین و مسئولین جنایتات را شامل می شود.

اولاً جنایات افشار مصداق بارز نسل کشی بر اساس ضوابط حقوق کیفری بین المللی و خصوصا اساسنامه دیوان کیفری بین المللی است. با توجه به اساسنامه دیوان که در فوق به آن اشاره شد، هدف از جنایت افشار "نابودی تمام یا قسمتی" از هزاره ها بود که با توجه به ماده 6 اساسنامه نسل کشی است. به عبارتی از اهداف عاملان فجایع افشار حذف " تمام یا قسمتی " از هزاره ها با ارتکاب اعمالی چون قتل است که با توجه به ماده 6 اساسنامه دیوان نسل کشی محسوب می شود و مرتکبین آن (مباشر یا معاون ) و مسئولین آن در صورت بررسی پرونده در دیوان کیفری به عنوان جرم نسل کشی محاکمه خواهند شد.

تلاش نیرهای جمعیت و اتحاد برای نسل کشی را گزارشگر کمیته حقوق بشر در کابل به خوبی بازتاب می دهد :

" گزارشگر کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد اضافه می کند : گروههای مسلحی که این کشتار را در حق شیعیان کابل مرتکب شدند، در حدود 200 الی 300 نفر را سر بریدند و به عفت زنان و نوجوانان تجاوز و اطفال را شکنجه نمودند. در آخر کمیته حقوق بشر سازمان ملل خواستار آزادی اسراء و زندانیان شد که در حدود 700 نفر اسیر و مفقود الاثر اعلام شده است[7] ".

ثانیاً دقت در چگونگی انجام عملیات افشار و جنایات انجام شده نشان می دهد که به طریق اولی جنایات مرتکب شده بر اساس حقوق کیفری بین المللی و اساسنامه دیوان کیفری بین المللی مصداق جنایت علیه بشریت است.

" ماده 7 (1) اساسنامه دیوان بین المللی کیفری یازده نوع از جرایم را فهرست کرده است که طی کنفرانس رم به عنوان جنایات علیه بشریت شناخته شده و مورد توافق قرار گرفته است. عبارت « منظور از جنایات ضد بشریت در این اساسنامه» (for the purpose of this statute) در ماده 7 اساسنامه مبین این امر است که جرایمی که در این ماده به عنوان جنایات علیه بشریت ذکر شده در دیوان بین المللی کیفری قابل استتناد بوده و مانع از تعاریف و ارائه مصادیق دیگر نمی شود.

موارد یازده گانه عبارتند از:قتل، نابود سازی، به بردگی گرفتن، اخراج یا انتقال اجباری جمعیت، محبوس کردن یا محروم کردن شدید دیگری از آزادی فیزیکی، شکنجه، خشونت جنسی، اذیت و آزار، ناپدید کردن اجباری اشخاص، تبعیض نژادی و اعمال غیر انسانی مشابه.

جهت قرار گرفتن هر یک از جرایم فوق به عنوان عنصر مادی جنایت علیه بشریت باید شروطی محقق شود. به عبارتی بند 1 ماده 7 سرفصلی (chapeau) قرار داده است که در آن شرایطی را که به موجب آنها ارتکاب چنین اعمالی مشمول جنایت علیه بشریت می شود را مشخص کرده است.این شرایط عبارتند از :

1- حمله گسترده یا سیستماتیک (widespread or systematic attack)

جنایات علیه بشریت اولا با یک حمله به وقوع پیوسته و ثانیا حمله باید گسترده یا سیستماتیک باشد.

یکی از مسائل بحث انگیز در کنفرانس رم توافق در خصوص درج «یا» ، «و» بود. برخی بر این عقیده بودند که حمله گسترده و سیستماتیک کفایت خواهد کرد. اما گروه دوم، به حق، به این عقیده بودند که در صورت قرار دادن «و» دامنه شمول جنایات علیه بشریت محدود خواهد شد و بسیاری از جرایم بی کیفر خواهند ماند.

وجود شرط گسترده یا سیستماتیک بودن به جهت تاکیدی است که بر متفاوت بودن جرمهای ضد بشری شده است. به عبارتی اساسنامه خواسته با محدود کردن دامنه این جرایم از تداخل در عملکرد محاکم داخلی بپرهیزد. همچنین در یک حمله گسترده یا سیستماتیک امکان وقوع جنایت شدید بیشتر است. ماده 7 اساسنامه در تعریف واژه حمله می گوید: "رفتاری است مشتمل بر ارتکاب چندین عمل از اعمال مذکور در بند 1 بر ضد هر جمعیت غیر نظامی که در تعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت و یا یک سازمان برای انجام چنین حمله ای صورت گرفته باشد." درج این شروط در اسناد ماقبل اساسنامه با ماهیت مشابه به صورتهای دیگر، با تفاوتهای اندک، تکرار شده بود.
((نمونه های حقوقی ملی و بین المللی برخی از عناصر هسته ای که به صورت تلویحی در تعریف موافقتنامه لندن آمده است را گاهاً ارائه کرده اند. یکی از مهم ترین عناصر این حقیقت است که این تخلفات باید در مقیاس وسیعی یا سیستماتیک،حداقل،با مدارای دولتی،حکومت یا کل واحد آن صورت گرفته باشد.جنایات مورد بحث همچنین ممکن است با حمایت دولت صورت گیرد یا در هر اندازه ای ممکن است جزئی از سیاست دولتی یا تحت هژمونی کلی حکومتگران در یک سرزمین صورت گیرد. نتیجه این که هر نوع بدرفتاری منفرد و اتفاقی، اگرچه شنیع و انزجار آمیز باشد، نمیتواند به عنوان جنایت علیه بشریت دانسته شود.))[8]

طبق رای های صادره از دادگاهای یوگسلاوی سابق و رواندا ((اصطلاح گسترده و همه جانبه به تعداد قربانیان یک تهاجم مربوط است. (رای آکایسو ـ ردیف 14 بند 580 ) اصطلاح مزبور به قلمرو،دامنه، تکرار ، وسعت عملیات و اینکه آیا تهاجم بطور عمدی رخ داده است یا خیر بر می گردد. ( رای تادیچ ـ دیف 23 بند 648) ))[9]

(( اصطلاح «سیستماتیک» نشان دهنده اینست که «الگو یا نقشه برنامه ریزی شده ای» در طراحی این تهاجم به کار گرفته شده است و از خط مشی معینی پیروی و الگو گرفته است.(رای آکایسو، ردیف شماره 14 بند 580 ) در این حالت به استثناء رویدادهایی که اتفاقی و مستقل از دیگر عملیات به وقوع می پیوندد، طیف کامل حمله های جدی را می توان به عنوان جنایات ضد بشری به حساب آورد.))[10]

همچنین (( «سیاست دولتی یا تشکیلاتی» از اجزاء تشکیل دهنده و لازم در یک تهاجم «گسترده یا سیستماتیک» علیه مردم غیر نظامی می باشد.این سیاستها مبنائی است برای اطمینان از اینکه اعمال اتفاقی و پراکنده از اعمال غیر انسانی ولی با هدف و برنامه ریزی شده علیه بشریت متمایز گردند.در اینصورت تهاجم می بایست در ادامه این سیاست ها و در راه پیشبرد آنها اعمال گردد.))[11]

همچنین قید اینکه حمله باید در « تعقیب یا پیشبرد سیاست دولت یا یک سازمان» باشد اینگونه فهمیده می شود که جنایات علیه بشریت ممکن است توسط افراد غیر دولتی هم ارتکاب یاد.همچنین واضح است که مرتکب ممکن است نظامی و یا غیر نظامی باشد.

(( مقصود از شرط ارتکاب جنایت علیه بشریت در تعقیب یک سیاست این است که وضعیتی را که فردی به ابتکار خود در تعقیب برنامه مجرمانه اش بدون تشویق یا هدایت دولت یا گروه یا سازمانی عمل غیر انسانی مرتکب می شود مستثنی کند. وجود چنین سیاستی است که به عمل مجرمانه بعد زیادی می دهد به طوریکه مجازات آن را به عنوان جنایت علیه بشریت موجب می شود. لزومی نیست که چنین سیاستی در سطح عالیترین ارگان دولت گرفته شده، رسمیت یافته یا صریحا، آشکارا، یا دقیقا اعلام شده باشد، بلکه می تواند به شکلی که چنین اعمالی واقع می شود استنباط گردد. گستردگی یا سازمان یافتگی عمل می تواند سیاست ارتکاب چنین اعمالی را نشان دهد.این علیرغم این حقیقت است که ارتباط بین عمل و سیاست مورد نظر می تواند از سوی مقامات مربوط یا گردانندگان این سیاست انکار شود. وقایعی که ممکن است برای استنباط چنین سیاستی در نظر گرفته شوند عبارتند از؛ اوضاع و احوال کلی تاریخی و مجموعه زمینه سیاسی که اعمال مجرمانه در آن واقع می شوند، ایجاد و بکارگیری نهادهای سیاسی مستقل در سرزمین مورد نظر در هر سطحی از قدرت، محتوای کلی برنامه سیاسی چنانکه در نوشته ها و سخنان مقامات دیده می شود، تبلیغات رسانه ای، ایجاد و بکارگیری واحدهای نظامی مستقل، بسیج نیروهای مسلح، تهاجمات نظامی مکرر و موزون در زمان و موضع مربوط، ارتباط بین سلسله مراتب نظامی و قدرت سیاسی و برنامه آن، تغییرات در ترکیب قومی جمعیت، اقدامات تبعیض آمیز، اعم از اینکه اداری یا غیر آن باشند (نظیر محدودیتهای بانکی و لزوم داشتن گذرنامه) و گستره اعدامهای انجام شده، بویژه مرگ ها و سایر اشکال خشونت جسمی، سرقتها، بازداشتهای خودسرانه، اخراجها و تبعیدها، یا تخریب اموال غیر نظامی، خصوصا ابنیه مذهبی.

در مورد اینکه یک جنایت علیه بشریت ممکن است در تعقیب سیاست یک عامل دولتی یا غیر دولتی واقع شود اختلافی وجود ندارد. قوانین مربوط به جنایات علیه بشریت به حدی گسترش یافته اند که جنایات علیه بشریت می توانند از طرف دولتهایی که کنترل غیر رسمی (بالفعل) بر سرزمین خاصی دارند واقع شود هر چند آن دولتها از نظر بین المللی مورد شناسایی قرار نگرفته اند یا وضعیت رسمی یک دولت قانونی را ندارند، همچنین می توانند بوسیله یک گروه یا سازمان تروریستی انجام گیرند. اشخاص خصوصی با قدرت غیر رسمی پیش گفته یا دسته ها یا گروههای جنایتکار سازمان یافته، نیز می توانند در موقعیت ارتکاب جنایات علیه بشریت قرار گیرند. در واقع، قسمت الف بند 2 ماده 7 اساسنامه دیوان کیفری بین المللی مقرر می دارد، از جمله اینکه، حمله رفتاری در تعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت یا سازمان است، سیاست مورد نظر می تواند صرفا در یک منطقه جغرافیایی خاص متمرکز شده باشد.))[12]
نیروهای دولت افغانستان با ترکیب نیروهای جمعیت و اتحاد اسلامی، با یک برنامه از پیش تعیین شده و با هدف حمله به اهداف غیر نظامی و پس از خاتمه جنگ با نیروهای حزب وحدت جنایات افشار را مرتکب شدند. جنایاتی چون قتل، شکنجه، تجاوز و .... که همه از مصادیق جنایت علیه بشریت است.بررسی داستان عملیات این واقعیت را نشان می دهد.

" داستان عملیات
تمامی نیروهایی که نهایتاً در جنگ به تاریخ 10-11 فبروری 1993 شرکت داشتند، قبل ار شروع حمله در داخل و اطراف کابل مستقر شده بودند. تدارکات اصلی توسط دولت اسلامی افغانستان (ISA)، رهبری عملیات های ویژه برای تضعیف دفاع حزب وحدت و استقرار توپ های اضافی برای بمباردمان بود. زیرا که رئیس استخبارات، محمد فهیم تمامی مسوولیت را برای عملیات های ویژه داشت. پرسونل وی با یک تعداد از قوماندان های شیعه اطراف افشار تماس گرفته و تعهد آنها را برای همکاری با حمله دولت اسلامی کسب نمودند.

مهمترین مقر جدید سلاح ثقیله قبل از عملیات، نقطه تپه علی آباد بود. مسعود 23 اسلحه زیو را در آنجا به همراه گروه اعزامی 30 نفره مستقر کرده بود تا مناطق اطراف سیلوی مرکزی، افشار، کارته سه، کارته چهار، و کارته سخی را هدف گیری کنند. اهمیتی که قدرت آتش گروهی و تعداد زیادی از مکانهاییکه از آنجا سلاح های ثقیله استفاده می شد داشت این بود که آنها بزرگی و اهمیت عملیات را نشان دهند. این فقط یک حمله ضربتی و جنگ جزیی نبوده بلکه یک جنگ تمام عیار بوده که دولت اسلامی ذخائر نظامی ترکیبی از دوره ارتش شوروی سابق و مجاهدین را در مقابل اهداف در محدوده پایتخت مستقر کرده بود. تمامی این اهداف در مناطقی قرار داشتند که اول مسکونی بوده و جمعیتی از غیر نظامیان را در برداشته است.

شاهدانی که با نظامیان در زمان عملیات شرکت داشتند، گزارشاتی را در مورد پلان گذاری و هماهنگی نظامی که مسعود قبل از عملیات نظامی انجام داده بود، تهیه نموده اند. گرچه، این نمایی جزیی از برنامه ریزی را ارائه می کند زیرا یک عملیاتی بدین مقیاس می بایست آمادگی های متمرکز را مستلزم داشته است. طبق گفته یکی از شاهدان، قوماندان های ارشد جمعیت به همراه قوماندان های ارشد اتحاد ( شیرعلم و زلمی طوفان ) و مهمترین متحد شیعه بنام سید حسین انوری به علاوه مشاورین نظامی دولت اسلامی افغانستان به ریاست مسعود در قرارگاه-های ارتش در بادام باغ دو روز قبل از عملیات جلسه داشتند. جلسه دیگر در یک خانه مصون استخبارات در کارته پروان، نزدیک هوتل انترکانتیننتال در شب قبل از حمله برگزار شد. مسعود از همین منزل به عنوان اتاق عملیاتی در بیشتر روز استفاده کرد. همچنین یک جلسه ای از قوماندان های اتحاد به ریاست سیاف در پغمان یک روز قبل از عملیات برگزار شد. هدف این جلسه ها آموزش قوماندان های اصلی به نقش آنها در حمله زمینی بود.

قوای دولت اسلامی بمباردمان عمومی را درغرب کابل در شب 10-11 فبروری 1993 به اهداف اطراف انستیتوت علوم اجتماعی و افشار و در بقیه مناطق شیعه نشین شهر شروع کردند. پیشروی نظامیان حدود ساعت 5 صبح 11 فبروری آغاز شد و این زمان به عنوان زمان آغاز همه جانبه جنگ یاد می شود. اولین پیشروی قطعی نظامیان از جانب بادام باغ به بالای تپه رادار، بخشی از پشته افشار بود. نظامیان دولت اسلامی افغانستان بلافاصله نقاط بالای کوه را بدون مقاومت توانستند که تصاحب کنند و پوسته های دفاعی مهم حزب وحدت در آنجا آتش گرفته و تانک های مستقر در آنجا از حرکت بازماندند.

گروه اعزامی بزرگی هم از اتحاد و هم از جمعیت به سمت افشار از سمت غرب پیشروی کردند. نزدیکترین نقطه خط جبهه به هدف اصلی عملیات پلی تکنیک کابل بود. قوای جمعیت در امتداد سرک افشار از کارته پروان و هوتل انتر کانتیننتال به سمت انستیتوت علوم اجتماعی پیشروی کرده و از سمت شرق وارد افشار شدند. قوای دولت اسلامی به امتداد دیگر نقاط خطوط اول جبهه به ویژه قلمرو محصور غرب کابل پیشروی نکردند. گرچه به بمباردمان شدید ادامه داده و قوای فراوانی را برای حفظ تهدید پیشروی مستقر کردند.

به هرحال، ساعت ا بعدازظهر، خطوط دفاعی اصلی حزب وحدت به امتداد ستیغ افشار تحلیل رفته و مواضع آنها در انستیتوت علوم اجتماعی غیر قابل دفاع بود. مزاری و قوماندانهای ارشدش از انستیتوت پیاده فرار کردند. ساعت 2 بعدازظهر قوای دولت اسلامی توانستند که انستیتوت علوم اجتماعی را تصرف کنند و قوایی که از شرق و غرب پیشروی کرده بودند، در افشار یکجا شده و کنترل موثر منطقه را دردست گرفتند. آنها در خوشحال مینه و افشار مستقر شده، ولی پیشروی بیشتری نکردند. نظامیان شروع به امن سازی منطقه کرده، پوسته ها را ایجاد کرده و یک عملیات تلاشی را انجام دادند. این عملیات جستجو یا تلاشی بود که سریعاً یک سری از اعمال جنایت و چور و چپاول را به وجود آورد طوریکه شواهد عینی غیر نظامی ذیل شرح داده اند.

مزاری توانست تا خطوط دفاعی در امتداد کناره خوشحال مینه، پهلوی سیلوی مرکزی و کارته سخی را باز ایجاد کند. بناءً بیشتر غرب کابل را دراختیار داشت. برخی از اهالی افشار، به ویژه آنهایی که بیشترین آسیب را دیده اند، همراه نظامیان وحدت جابجا شده فرار کردند (این عامل به نظر می رساند تا نسبتاً شمار کمتری از جوانان در تلفات در گواهی ها ذکر شده باشد.) گرچه، اکثر جمعیت غیر نظامی افشار در این مکان بودند زمانیکه قوای دولت اسلامی ساحه را تصرف کردند. به خاطر بمباردمان، جنگ شدید و حضور نظامیان وحشی به نظر می رسد که تعداد زیادی از غیر نظامیان قادر به ترک ساحه در روز اول عملیات نبودند. به هرحال، یک هجرت گسترده در شب 11-12 فبروری به وقوع پیوست. زنان و کودکان اکثراً به سمت تایمنی در شمال کابل فرار کردند و در مکاتب و مساجد در چهار راهی اسماعیله پناه گرفتند. برخی از پیرمردان ترجیح دادند تا بمانند و از خانه و دارایی ها محافظت کنند، اما شواهد نشان می دهد که نظامیان اکثراً مردان را هدف توقیف های خود سرانه و قتل عام قرار دادند به عبارت دیگر غیر نظامیان مذکر آزاد نبودند تا منطقه را ترک کنند. اکثر نجات یافتگانی که از افشار فرار کرده اند، از دیدن آوارها و جنازه ها در طول راه شرح داده و بیان داشته اند که آنها بعد از جنگ اصلی گریخته اند. در ختم روز دوم، جمعیت وسیعی از غیر نظامیان افشار را تخلیه کردند و به نظر می رسد که این هجرت رویدادی بود که به طور قاطعانه جنایات علیه غیر نظامیان در منطقه را پایان داد.

در روز دوم عملیات، 12 فبروری مسعود جلسه ای را در هوتل انتر کانتیننتال با تعویق تشکیل داده و در مورد ترتیبات برای امنیت مناطق تصرف شده جدید گفتگو کردند. در این جلسه قوماندان های ارشد دولت اسلامی و اشخاص سیاسی به شمول ربانی، سیاف، آیت الله محسنی، آیت الله فاضل، و جنرال فهیم حضور یافته بودند. دولت اسلامی طلب کرد هیئت وکلای مردم شیعه را و حسین انوری به عنوان قوماندان برجسته دولت اسلامی از جانب غیر نظامیان شیعه تحت فشار بود تا ترتیباتی برای امنیت آنها بگیرد. در این جلسه دستور به توقف کشتار و چور و چپاول داده شد و به روی معاوضه سفرا بین احزاب مختلف برای شناسایی اسیران توافق صورت گرفت. همچنان عقب نشینی نیروهای تعرض کننده ومستقر کردن یک نیروی کوچکتر در مناطق جدید فراخوانده شد. بزرگی و عظمت جنایات واقع شده در دو روز اول عملیات ، قبل از این جلسه، به طور واضح بسیار دیر بود تا از جنایات اصلی جلوگیری شود. همچنین این جلسه به نظر می رسد که در توقف چور و چپاول منطقه بی اثر و بیفایده بود طوریکه ویرانی خانه ها در افشار به طور فزاینده بعد از جلسه رخ داد[13] " .

بررسی بیشتر در خصوص ابعاد حقوقی و کیفری جنایات افشار به تحقیقات گسترده تری نیاز دارد. با توجه به اساسنامه دیوان کیفری بین المللی جنایات مندرج در این اساسنامه ( نسل کشی، جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و جنایت تجاوز ) مشمول مرور زمان نشده و مرتکبین آن هرجا و هر وقت باید محاکمه شوند. عدالت از نوع افغانی اش چشم انداز تاریکی از محاکمه این جانیان داده است.اما این مانع از تلاش برای ایجاد و غنای ادبیات حقوق کیفری برای محاکمه آنها نخواهد شد.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] ـ اسناد قتل و عامهای هزاره ها در افغانستان، محمد نبی متقی ، 1380، مشهد ص 1

[2] - دکتر حسین میر محمد صادقی، دادگاه کیفری بین المللی، نشر دادگستر، تهران 1383 ، ص 13

[3] ـ ماده 5

[4] ـ ماده 6-8

[5] ـ ماده 1

[6] ـ www.afghanistanjusticeproject.org

[7] ـ مجله الحیات ، چاپ بیروت، به نقل از هفته نامه طلوع وحدت، چاپ پاکستان، شماره 32، ص 2

[8] . Antonio Cassesse,International criminal law, p.353

[9] . دیهیم. همان، ص 159

[10] . همان ،

[11] . همان

[12] ـ کریانگساک کیتیجا یساری، همان، ص 137

[13] ـ پروزه عدالت افغانستان

۱۱.۲۲.۱۳۸۸

كرزي : قانون مصالحه ملي و عفو عمومي بايد باطل اعلان شود.

عفوبین الملل خواستار لغو "قانون مصالحه ملی و عفو عمومی" افغانستان شده است تا قانون جنجالی عفو ناقضان حقوق بشر را فورا به حالت تعلیق درآورند.
براساس این قانون که زمستان سال ۱۳۸۵ خورشیدی، از سوی مجلس نمایندگان و مجلس سنا به تصویب رسیده بود ، مرتکبین موارد جدی نقض حقوق بشر از جمله جرایم جنگی و جنایت علیه بشریت طی سی سال گذشته، از معافیت برخوردار می شوند.
عفو بین الملل و دیگر سازمانهای حقوق بشری از جمله کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بر این باورند که تصویب این قانون تلاشی هست برای دادن پوشش قانونی به ناقضان حقوق بشر از جمله طالبان و عاملان جنگ هاي داخلي افغانستان.

سام ظریفی مدیر امور آسیا و اقیانوسیه در سازمان عفو بین الملل به بي بي سي گفته است، حامیان این قانون، باید بدانند که هیچ کس نمی تواند خواست مردم افغانستان برای اجرای عدالت و حسابدهی را نادیده بگیرد.
با آنکه این قانون در جریده رسمی چاپ شده اما هنوز منتشر نشده و در اختیار عام قرار نگرفته است.
کبیر رنجبر عضو مجلس نمایندگان افغانستان می گوید این قانون با اکثریت آرا در مجلس نمایندگان و به اتفاق آرا در مجلس سنای افغانستان تصویب شده است.
به گفته آقای رنجبر این قانون بار اول پس از تصویب شورای ملی، از سوی رئیس جمهور کرزی رد شد، اما بار دوم رئیس جمهوری نیز آن را توشیح کرد.
کبیر رنجبر در مورد درخواست عفو بین الملل مبنی بر تعلیق این قانون گفت، راهی برای تعلیق آن وجود ندارد، یک قانون یا نافذ است و یا باطل.
آنگونه که آقای رنجبر می گوید این قانون یا هر قانون دیگری در افغانستان زمانی باطل می شود که از سوی دادگاه عالی افغانستان مخالف قانون اساسی و یا شریعت اسلامی ثابت شود.
این عضو مجلس نمایندگان گفت، از نظر قانونی رئیس جمهوری می تواند آن را به دادگاه عالی ارجاع کند و اگر داد گاه عالی آن را مخالف شریعت اسلامی تشخیص دهد قانون باطل می شود ولی به نظر آقای رنجبر در شرایط کنونی به نظر نمی رسد رئیس جمهوری تمایلی به چنین کاری داشته باشد.
شماری از حقوق دانان و نمایندگان مجلس از جمله آقای رنجبر بر این باورند که این قانون با شریعت اسلامی همخوانی ندارد زیرا به گفته آنها، از نظر اسلامی کسی نمی تواند "حق العبد" را ببخشد در حالیکه عفو کسانی که متهم به جنایات بشری هستند، مساوی با بخشش "حق العبد" است.
افزون براین افغانستان شمار زیادی از کنوانسیون های بین المللی و همچنین منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد را پذیرفته است.
این قانون با شماری از این کنوانسیونها نیز در تضاد است.

۱۱.۲۱.۱۳۸۸

بمباران کابل و ادامه جنایات جنگی

اشاره: پروژه ی عدالت افغانستان، گزارش نسبتا خوبی رادرباره ی جنایات انجام شده در افغانستان در سال 2005 منتشر کرد. گرچه در اين گزارش هيچ اشاره ای به جنایات حاد علیه بشریت در زمان شاهان ديکتاتور افغانستان نشده است، اما با اين وجود، جزو معدود گزارش هایی ست که می توان به آن استناد کرد. اين گزارش متاسفانه تاکنون در سطح وسیع در اختيار شهروندان افغانستان قرار نگرفته است. کابل پرس قسمت های مختلف اين گزارش را برای یادآوری جنایات انجام شده در افغانستان به مرور نشر می کند.
..............................................................................................................
نقش حزب اسلامی در بمباردمان کابل
حزب اسلامی به مدت سه سال تمام از دوره اول جنگهای حزبی تا زمان اخراج این حزب از قرارگاه هایش در چارآسیاب، جنوب کابل سلاح های ثقیله در کابل استفاده کرد. تغییر اتحاد های نظامی- سیاسی بدین معنی است که اهداف بمباردمانهای حزب اسلامی پیوسته تغییر می کرد. گرچه، برخی ثابت بودند وجود داشت که حزب اسلامی در تمام مدت با شورای نظار در جنگ بود و بناءً تا رسیدن به پست های نظامی و ساختارهای عمده دولتی که توسط جمعیت- شورای نظار اداره می شد تا پایان ادامه یافت.

چهار دوره اصلی در نقش حزب اسلامی در جنگ های داخلی کابل وجود دارد.
دوره اول: کشمکش مستقیم بر سر قدرت، آپریل 1992 سقوط رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان (PDPA) که بوجود آورد کوششهای ملل متحد برای تامین کردن توافقات انتقالی، حزب اسلامی را در مقابل اتحاد شمال شورای نظار در رقابت بر سر گرفتن کابل به جنگ انداخت. حزب اسلامی در به دست آوردن مرکز کابل و حتی ارگ ریاست جمهوری موفق شد. همچنان بعضی از نیروهایش را در مکروریان، شفاخانه نظامی، و استودیم کابل نفوذ داد. گرچه، شورای نظار قادر به استفاده از اتحادش با قوای پرچمی سابق به ویژه ملیشه های جوزجانی دوستم برای انتقال نیروهای بیشتر در کابل و اخراج جنگجویان حزب اسلامی از ارگ و مرکز شهر بود. اولترین بمباردمان کابل توسط حزب اسلامی در تاریخ 5-6 می 1992 در پاسخ به ترک نیروهای نظامی از مرکز کابل بود.

دوره دوم: دوره استحکام در جنوب، می 1992 الی نوامبر 1992
درجریان دوره دوم، معلوم شد که حزب اسلامی در بدست آوردن رل عمده در کابل ناموفق ماند. حزب به ظاهر بخشی از پروسه سیاسی بود و حتی مقام نخست وزیری بخشیده شده بود به خاطر تلاش برای جلوگیری اپوزیسیون به ترتیبات جدید. به هرحال، حزب اسلامی به عنوان یک نیروی اپوزیسیون بدون متحد اصلی به اعمال خویش ادامه داد. وی دولت ربانی را متهم به دادن قدرت فوق العاده به ملیشه های کمونیستی می کرد. اخراج این ملیشه ها یکی از تقاضاهای اصلی وی بوده و از حضور آنها به خاطر مشروعیت حمله اش به شهر استفاده کرد. (گرچه باید یادآور شد که حکمتیار خلقی های سابق و متحدین آنها را در یک کودتای نافرجام علیه نجیب داشت، بناءً تقاضایش یک لاف یا بلوف بود.) در این دوره حزب اسلامی استحکاماتش در جنوب کابل و شمال لوگر از دامنه بینی حصار تا چهلستون را مستحکم کرد. شهر چهره خط اول جنگ را به خود گرفت و حزب اسلامی با شورای نظار و جنبش ملی برای کنترل خطوط اول همجوار مانند شرق شهر اطراف پل چرخی و کارته نو در جنگ بود.

اتحاد با حزب اسلامی، دسامبر 1992 الی دسامبر 1993
در این دوره، حزب اسلامی با حزب اصلی شیعه، حزب وحدت، پروتوکولی را برای کشاندن جنگ به مرحله نوین دینامیکی بنیان گذاشت. زمانی که جنگ با شورای نظار شدیدتر شد، حزب اسلامی برای حمایت متحد جدیدش بمباردمان ها را متعهد شد. به علاوه، حزب اسلامی و حزب وحدت تهاجم جدیدی را به راه انداختند مانند جنگ برای حفظ دارالامان قسمی که آنها مناطق تحت کنترلشان در شهر را گسترش داده و برای راه های جدید مواصلاتی جنگ می کردند.

مبارزه شورای هماهنگی، جنوری 1994 الی فبروری 1995
از جنوری 1994، اتحاد جدید حزب اسلامی با جنبش ملی به علاوه حزب وحدت منجر به شدیدتر شدن جنگ در کابل شد، دسترسی حزب اسلامی به سلاح های ثقیله گسترش یافته و منتج به دور جدیدی از بمباردمان ها شد. جنبش ظرفیت بمباردمان های هوایی را علاوه نمود و حزب اسلامی قادر به گسترش مکانی در لوگر برای فرود هواپیماهای اکمالاتی بود. حزب اسلامی راکتباران شدید و بمباردمانهای توپخانه ای را بالای مرکز کابل در شروع مبارزه شورای هماهنگی در جنوری 1994 به راه انداخت. جنگ در شش ماه اول سال 1994 بسیار شدید بود، زمانیکه حزب اسلامی و جنبش متفقاً مکانهایی را در مرکز کابل در اختیار داشتند. بمباردمانهای توپخانه ای حزب اسلامی برای حمایت عملیاتهای نظامی شان در شهر تا فبروری 1995، زمانی که طالبان حزب اسلامی را از قرارگاه هایش از چارآسیاب بیرون راندند، ادامه یافت. ( متعاقباً طالبان بمباردمان کابل را دوباره به راه انداختند زمانی که آنها محاصره پایتخت را شروع به پایه گذاری می کردند.)

انتقال سلاحهای ثقیله در کابل
عامل مهم خسارات گسترده غیر نظامیان در جنگهای حزبی این بود که احزاب رقیب قادر به محاصره و تقسیم تمام زرادخانه رژیم شوروی شدند. ذخیره بزرگ سلاح ثقیله که در کابل برای دفاع پایتخت و انتقال به مناطق دور از مرکز پایه گذاری شده بود، ناگهان در دسترس احزاب قرار گرفت. سلاح های ثقیله در دسترس عبارت بودند از: تانک ها، اسلحه های ساحوی، راکت اندازهای چندگانه ای و حتی موشک های اورگان و اسکاد. احزاب بلافاصله از این زرادخانه برای حمله به کابل بجای دفاع از آن استفاده کردند و آتشباری گسترده ای را به روی مناطق نسبتاً محدود همجوار که مورد نزاع بود ایجاد کردند. استفاده سلاح های ثقیله جنگهای حزبی پی در پی را به دنبال داشت طوریکه توپخانه و راکت اندازهای هر حزب علیه رقبای حزبی متوالیاً مورد هدف قرار می گرفت. به ویژه، توپخانه جنبش در ابتدا علیه حزب اسلامی قرار داشت اما در سالهای 1994 الی 1995 شورای هماهنگی به حمایت از حزب اسلامی علیه قوای دولت اسلامی قرار گرفت.
زمانی که رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان (PDPA) در مرحله سقوط قرار داشت، حزب اسلامی قرارگاه هایش را در چارآسیاب، در شمال ولایت لوگر وجنوب دامنه های کابل ایجاد کرد. حزب توپ ها و راکت هایش را اطراف قرارگاه ها و مکانهای همجوار تحت کنترلش در جنوب و شرق کابل جابجا نمود. سلاح های ثقیله مهمی که توسط حزب اسلامی و متحدینش، جنبش در سالهای 1992 الی 1995 به داخل و اطراف کابل انتقال یافته عبارتند از:
توپخانه 1، واقع در قلعه نظامی بالا حصار
سلاح های ثقیله قابل دسترس عبارت بودند از: تانک X4، موترهای زره دار X 2، D-30قطعات توپ X 5، بی ام 21 راکت اندازهای چندگانه ای X 1، به علاوه راکت ها و آوانهای گوناگون. در ساختار فرماندهی، قوماندان فقیر، برادر حیدر جوزجانی قرار داشت. افسرانی که در مرکز عملیاتهای جنبش مسوولیت دستور به فیر را داشتند عبارت بودند از: همایون فوضی، از پرسونل کادری وزارت دفاع و مجید روزی، معاون جنرال دوستم.
توپخانه 1: واقع در قرارگاه نظامی فرماندهی زرداد در لیسه شورواکی.
توپخانه اینجا متعلق به جنبش بود و بناءً توسط مبارزان شورای هماهنگی در عملیاتها استفاده می شد. مهمات ها عبارت بودند از سه توپ D-30 و یک بی ام 21 راکت انداز چندگانه. قوماندان قطعه جکلن عمر یکی از افسران دوستم بود. وی در جریان جنگ در آنجا کشته شد.
توپخانه 2: یک بی ام 21 و دو توپ D-30 در لیسه شورواکی موقعیت داشت و مستقیماً توسط زرداد کنترل می شد. آنها متضمن بمباردمان ها به امر مستقیم خودش به حمایت از عملیاتهای لشکریان زرداد بودند. قوماندان های مسوول آتشبار توپخانه زرداد، قوماندان شریف و قوماندان هدایت از معاونین زرداد بودند. بعداً شریف در ساحه پیشاور کشته شد. هدایت زنده است ولی مکان فعلی اش نامعلوم است. در جریان عملیاتهای شورای هماهنگی یک آتشبار توپخانه جنبش تحت قوماندهی جکرن عمر از اینجا عملیات می کرد.
توپخانه 3 : کارته نو. سلاح های ثقیله در دسترس عبارت بودند از: بی ام 12 X 1 ، راکت اندازهای سکر و راکت اندازهای بی ام که برای بمباردمان موقعیت های خط اول شورای نظار تعیین شده بود. یک آتشبار دیگر نزدیک قریه شاهک در جنوب شرق کابل موقعیت داشت. این آتشبار شامل سه عدد توپ و یک بی ام 21 بود که مستقیماً توسط فرقه سما کنترل می شد. قوماندان آتشبار نور رحمان پنجشیری برادر اسلام الدین پنجشیری بود وی یکی از همکاران نزدیک حکمتیار بود. بعداً، نور رحمان وابستگی اش را به مسعود تغییر داد و فعلاً در کابل زندگی می کند.
توپخانه 4 : هندکی. بخشی از لشکر ایثار یکی از قطعات نظامی مرکزی حزب اسلامی بود. این قطعه دارای سه توپ D 3 و یک راکت انداز چندگانه بی ام 21 بود. این قطعه توسط انجنیر زلمی اداره می شد و در گذر کوتل هندکی در جنوب چهلستون کابل (نزدیک قرارگاه نظامی ریشخور) موقعیت داشت. تورن امان الله، قوماندان فرقه سما در ریشخور موقعیت داشت.
توپخانه 5 : فرقه ریشخور. سلاح های ثقیله در دسترس عبارت بودند از: تانک X 4، قطعات مختلف توپ X 5 و راکت اندازهای سکر. آتش بار متعلق به لشکر ایثار بود. گر چه، در جریان جنگ، تعداد متعددی از نیروهای حزب از منطقه ترکیبی نظامی ریشخور عملیات کردند. قوماندان زرداد انتقال توپخانه اش را به این قرارگاه برای استعمال بمباردمان مناطق تحت کنترل دولت اسلامی اعتراف کرده است.
توپخانه 6: در لوای راکت در منطقه سنگ نوشته لوگر موقعیت داشت. این قطعه یک راکت انداز اورگان و چندین واحد بی ام 21 داشت. قوماندان این آتش بار، جنرال ولی شاه، قوماندان دفاع هوا تحت نجیب الله بود. وی در جریان کودتای تنی در سال 1990 دستگیر شده و بعد از سال 1992 آزاد شد. وی سپس به حزب اسلامی پیوست.
توپخانه 7: در دیپوی تیل (نفت) در جنوب چارآسیاب موقعیت داشت. سلاح های آنجا عبارت بودند از: دو راکت انداز اورگان، دو راکت انداز چند گانه بی ام 21. این آتشبار مستقیماً توسط قوماندان خلیل کنترل می شد.
به علاوه، در تمام موقعیت های حزب اسلامی در شهر تانکها مستقر شده بودند و به طور مداوم به عنوان توپخانه برای بمباردمان استفاده می شد.

اداره و کنترل
حزب اسلامی در تمام مدت جنگ یک شهرت و اعتبار به عنوان حزب مرکزی و سازماندهی شده قوی به دست آورده بود. حزب اسلامی یک ساختار رهبری ترکیبی داشت، با ردیف های پی در پی در تصمیم گیری آن، و یک رهبر قوی تنظیمی. گلبدین حکمتیار و گروه وی در ساختار حزبی برای جنگ خشونت آمیز برای کنترل پایتخت اصلاحات به وجود دارد. سازماندهی دوباره آنها، افزایش مراکز تصمیم گیری و ظرفیت مراکز قطعات نظامی کنترل شده را جستجو می کرد. بنا براین، حکمتیار یک جلسه شورای نظامی را در چارآسیاب برای مشوره دهی به وی در امورات نظامی در تمام مدت جنگ دایر کرد. همچنین، وی مرکز قطعات نظامی فرقه سما و لشکر ایثار را ایجاد کرد. حکمتیار مستقیماً قوماندانان این قطعات را مقرر و از لحاظ مالی اداره می کرد در حالیکه بسیاری از دیگر نیروه های حزب اسلامی از ملیشه های بالفعل بودند که شخصاً به رهبر محلیشان وفادار بودند. اقتدار و توانایی مشخصاً به استعمال سلاح های ثقیله متمرکز بود طوری که شورای نظامی و حکمتیار تمام حملات اصلی را تصویب کرده و حتی در مورد اهداف مشورت می کردند. در نتیجه امکان دارد که سلسله مراتب قوماندان ها و مقامات حزب اسلامی که به خاطر شرکت فعالشان در برنامه ریزی و انداخت بمب ها برای پیامدهای جنایات جنگی مسوول می باشند، مشخص شود.
سطح 1. قوماندان های ساحوی قطعاتی که توپ و راکت ها مستقر بوده و کسانی که بخاطر استعمال توپخانه در مناطق مسوول بوده اند. پروژه عدالت افغانستان شواهدی از مشخصات این قوماندان ها بدست آورده است که در گزارش اکمالی شامل خواهد بود.
سطح 2. قوماندان های آتش بار که مستقیماً مختصات دادن و انداخت بمب ها را سرپرستی می کردند. نامهای قوماندهای اصلی آتشبار در فوق آمده است.
سطح 3. رئیس توپخانه که تمام عملیاتها را سرپرستی کرده و از متخصصین تکنیکی اش خواست تا حزب اسلامی را قادر به ادامه بمباردمان ها بسازد. این مقام از اواخر سال 1992 در اختیار افسر توپخانه، تورن خلیل بود. سطح 4. شورای نظامی که عملیاتهای اصلی و استراتژی های پیشرفته را مباحثه می کرد و قوت دستور حفاظت موثر محدود کردن خسارت غیرنظامیان را داشت. شورا 10 تا 12 نفر عضو داشت و قوماندانهای ارشد حزب اسلامی و چهره های نظامی از اطراف کابل به شمول دو چهره بنام فیض محمد و کشمیر خان که به حیث ستر جنرال معرفی شده بودند، در برداشت. سطح 5. قوماندان قول اردوی حزب اسلامی که عملیاتهای نظامی را در کابل نظارت می کرد و فرصت برای مشخص کردن ضروریات برای محافظان را داشت. این مقام را ابتدا صباوون داشت و متعاقباً قوماندان کشمیر خان عهده دار این پست شد. سطح 6. رهبر حزب مسوولیت اصلی را برای استراتژی نظامی داشت. وی دقیقاً از پیشرفت کار و اثرات راکت باران اطلاع داده می شد و موثرترین چهره در شورای نظامی بود. گلبدین حکمتیار در سراسر جنگ رهبر حزب بود.

تلفات و خسارات وارد آمده
گرچه راکت باران کابل توسط حزب اسلامی به طور عموم کورکورانه بود، سه دسته هدف که قوماندان های حزب اسلامی علیه آن بمباردمانهای خودشان را رهبری میکردند، وجود داشت. بیشتر این اهداف در داخل و یا اطراف مناطق غیر نظامی موقعیت داشت. به ویژه، زمانیکه جنگ های حزبی ادامه پیدا کرد، نیروی نظامی ISA در شمار بیشتری اطراف پایتخت مستقر شده که اکثریت لشکریان ISA در مناطق غیر نظامی مستقر بودند. در این موارد، اغلب بمباردمان ها بی تناسب بوده که سبب تلفات سنگین غیر نظامیان نسبت به افراد نظامی شده است. طبق نوشته ای در گزارش ریاست ایالات متحده در سال 1993، حزب اسلامی راکت های بیشماری رابه کابل فیر کرده که به طور مداوم نواحی مسکونی (رهایشی) و تجاری که هیچ ارزش نظامی آشکاری نداشته اند را ویران کرده است. اهداف عبارت بودند از:
نشانه های اقتدار دولت که توسط قوای شورای نظار اشغال بود به شمول ارگ ریاست جمهوری، نخست وزیری (صدارت) و دفتر خارجه و مابقی ساختمانهای کلیدی وزارت خانه ها
به طور دائم، اهداف نظامی و تقریباً نظامی به شمول قرارگاه های نظامی اشغال شده توسط شورای نظار، و حتی مهمانخانه مسعود در وزیراکبرخان.
اهداف تاکتیکی نظامی به شمول موقعیت های خط اول و هر هدف مربوط به عملیات پیشروی مشخص. گرچه زیاد ترین تلفات بی جهت مردم ملکی و غیرنظامی و ویرانی از سال 1992 الی 1995 ناشی از بمباردمان، که زمینه وسیع برای موجودیت نیروهای زیاد بود ادعا شده است. ادامه خسارات جانی در زمان مقابله هیچ شاهد نیست که حزب اسلامی در تاکتیکهایش تغییرات بر تمرکز بیشتر در اهداف نظامی اش آورده باشد. حزب اسلامی نتوانست که از حمله بر اهداف ملکی پر هیز نماید . بعضی حادثات ناشی از بمباردمان بدون توأم بودن با حملات زمینی و یا واضحأ در صورت ممکن در اهداف نظامی بوده. این ضرورت بطور مشخص در بمباردمان شدید ماه آگست 1992 در جریان که خطوط اول ساکن بودند و به نظر میرسید که این بمباردمان فقط قدرت نمای دوباره علیه مخالفین شان بودند. طبق اظهارات کمیته صلیب سرخ از یک الی دو هزار نفر توسط راکت پراکنی در ظرف سه هفته در ماه آگست به قتل رسیدند و در حدود هشت الی نه هزار نفر زخمی شدند. در طی این مدت نیروهای حکمتیار اکثر راکت هایش را در مناطق غیر نظامی ساحات کابل فیر میکردند. این حملات راکتی خسارات زیادی را بر ساحات غیر نظامی وارد کردند که این حمله در ماه آگست 1992 بدون موجودیت اهداف نظامی عاجل صورت گرفت، بسیار واضح حملات کور کورانه و استفاده از سلاح ثقیله را بیان میکند.

6.3.4 حزب وحدت: ساحات کنترول نظامی و فرماندهی شان
حزب وحدت نیز به نفع خود از سلاح ثقیله و پرسونل نظامی سابقه استفاده کرد. بعض نیروهای نظامی و جنگی از ملیت هزاره باقی مانده از دوران نجیب الله همرایشان پیوستند، لکن تصور میشد که هزاره ها در بخش نظامی اقلیت بودند و تعداد کمی صاحب منصب باقی مانده بودند. که از جمله استثنائات آنها قوماندان فرقه 095 بنام ظابط اکبر قاسمی، قوماندان فرقه 097 و جنرال ابوذر و جنرال خدایداد هزاره که در اول جنگها مشاور نظامی مزاری بود. لکن یکی از مصاحبه دهندگان که وحدت را خوب میشناخت گفته است که وحدت افراد داشتند که در جنگهای خیابانی مهارت داشت که کجا سلاح خود کار سبک بهتر از سلاح سنگین قابل استفاده است.
طبق اظهارات یک قوماندان کندک سابق مسکونه غرب کابل، جنبش ملی در آوردن قوماندان ارشد و حزب وحدت قوماندان فرقه 097 را با افرادش از شمال همکاری کرد. قوماندان کندک سابقه گفته است که تانک های حزب وحدت در اصل مستقر در مزکز نظامی در علوم اجتماعی، و زمانیکه توپها و هاوان هایشان در سنگر های دهمزنگ و تپه سلام مستقر بودند. و آنها موقعیت های نظامی حزب اتحاد اسلامی را در دهبوری، کوته سنگی، خوشحال مینه، قلعه واحد و رحمان بابا هدف قرار میدادند و بعد از تسخیر این مناطق اهداف انداخت های سلاح ثقیله تغییر کرده و مناطق مثل کارته مامورین، باغ بالا، کوه تلویزیون، دهمزنگ، تپه توپ و باغ بابور موقعیت نظامی را هدف قرار دادند. بعد از تسخیر مناطق قوماندانان ارشد خود شان از محلات دیدن کرد و تخریبات که توسط فیر توپ و تانک بر خانه های مسکونی وارد آمده بودند مشاهده میکردند. او گفت که افراد زخمی توسط نیروهای حزب وحدت به قتل میرسیدند.
طبق اظهارات این قوماندان کندک این جا بجای های نظامی توسط حزب وحدت در خطوط اول غرب کابل صورت گرفته بود.
مرکزیت فرقه 097 تحت فرمان جنرال ابوذر از مزار شریف در مقابل سفارت روسیه در پرورشگاه وطن بود و نیروهایش در سفارت پولند، خانه علم و فرهنگ روسیه، کارته سه، کارته سخی و تپه سلام مستقر بودند و محافظت خود مزاری را در علوم اجتماعی نیز به عهده داشتند. بعد از سقوط افشار قرار گاه مرکزی شان در پل سوخته بود.
انجینر لطیف
سلاح ثقیله:
یک چین تانک بی ایم پی نوع روسی در کارته چهار
دو پایه هاوان در کارته سخی
دو پایه توپ 82 نوع چینای
مناطق کوه تلویزیون، تپه سیلو، مناطق عقب شفاخانه صلیب سرخ، انستیتیوت طب کابل و همچنان مناطق اتحاد اسلامی را در خوشحال خان، سپین کلی، ده مراد خان، عقب سفارت روسیه و ریاست پنج را هدف قرار میدادند.
فرقه 095: قوماندان این فرقه ظابط علی اکبر قاسمی از ولسوالی ناهور ولایت غزنی بود. اصلا این فرقه در پلتخنیک موقعیت داشت و بخاطریکه از کوه تلویزیون تحت فیر ها قرار داشت در حولی مخصوص متعلق به پشتون ها در محل مسکونی مقابل پلتخنیک جا بجا شدند و مرکز فرماندهی شان در کارته چهار در دو حولی مقابل مسجد جامع مستقر بودند. فرقه 095 به حیث نیروی ریزرفی بود که در شدت جنگ سهم میگرفتند و مسئوول انداخت های مجاورت های پل آرتن، باغ وحش کابل، دهمزنگ، فاضل بیگ، نیازبیگ و سیلو را به عهده داشت.
سلاح ثقیله آن:
دو چین تانک تی 62
یک چین تانک بی ایم پی
دو پایه زیو دافع هوا
یک پایه بی ایم یک
دو پایه هاوان غرنی
سه پایه هاوان وسط
هشت پایه توپ 82 که معمولا استفاده میکردند و خصوصأ زمانیکه تحت حمله قرار میگرفتند.
معاون این فرقه قوماندان قیس در نزدیک سیلو و عقب دانشگاه کابل مستقر بودند و مرکزیت وی در دهبوری بود. سلاح ثقیله شان:
دو چین تانک بی ایم پی
یک چین تانک غول پیکر روسی تی 52
یک پایه بی ایم یک چینای
دو پایه هاوان وسط
یک پایه توپ 82
دو پایه زیکویک
یک پایه زیو
فرقه 096: حاجی امینی از دره ترکمن مربوط ولایت پروان قوماندان این فرقه بود. پوسته های این فرقه با دیگر پوسته های حزب وحدت در خطوط اول جنگ مدغم بودند.
سلاحهای ثقیله:
یک پایه بی ایم 40
دو پایه بی ایم 16
دو پایه تانک تی 55 و تی 62 در دشت برچی داشتند.
لوای دوی مستقل مربوط شفیع دیوانه:
سلاح ثقیله:
دو چین تانک بی ایم پی
یک چین تانک 60 پی پی
یک چین تانک تی 62 غول پیکر
سه پای هاوان غرنی
6 پایه هاوان وسط
12 پایه توپ
پوسته های شفیع دیوانه در اکثر خطوط اول در غرب کابل از دارالامان الی کوته سنگی و کارته سه مستقر بودند. او از هر محل که میخواست بدون دستور از مقام مرکزی انداخت میکرد.
بعد از سقوط جنرال مومین در دارالامان در جریان جنگ بین حزب وحدت و حرکت اسلامی سلاح ثقیله وحدت سه برابر افزایش پیدا کرد. بطور مثال شفیع دیوانه صاحب تعداد زیاد تانک، توپ و دیگر سلاح ثقیله شد و هم چنان حاجی امینی. این افسر سابق کندک اظهار داشته است که این سلاح های بدست آمده را در هدف گیری مناطق بادام باغ، کارته پروان و مرکز شهر کابل استفاده میکردند.
طبق اظهارات افسر خاد تشکیلات حزب وحدت نسبت به دیگر احزاب کمی ضعیف بود. اگر چه دستورات عمده توسط مزاری صادر میشد ولی حملات همیشه با قومانده هماهنگ نبود. سید یزدان شناس هاشمی از شش پل بامیان رئیس ریاست نظامی حزب وحدت بود و قوماندان سلاح ثقیله جنرال سخی خان از قریه شینبول بامیان بود. تمام این سلاح های ثقیله تحت فرمان و هدایت وی قرار داشت ولی سلاح ثقیله در سفارت روسیه تحت قومانده جنرال ابوذر قرار داشت.
نمای از سلاح ثقیله شورای هماهنگی در جریان مجادله از سال 1994 الی 1995 بیان گر سلاح های ذیل است که در موقعیت ها توسط حزب وحدت اداره میشد.
توبخانه 8 و در نبش جنوبی سفارت روسیه
توبخانه 9 در دارالامان در ریاست کادر و پرسونل وزارت دفات
توپخانه 10 مهتاب قلعه/قلعه شهاده غرب مکتب حربی
توپخانه 11 قلعه قا ضی متصل داشهای خشت.

6.3.5 متضررین حملات کورکورانه توپخانه، راکت و بمباردمان توسط تمام جناح ها
تمام نجات یافته گان از جنگهای قادر به مشخص کردن محلات که از آنجا ها توپ و راکت ها فیر میشدند نیستند. لکن پروژه عدالت افغانستان با کسانی مصاحبه انجام داده اند که میتواند مشخص نماید. اظهارات شان نشان میدهد که ذات خسارات جانی مالی مردم غیر نظامی در کابل ناشی از بمباردمان شهر شان بودند. اظهارات ذیل فقط تعداد قلیلی موارد را در بین هزاران حادثه بیان میکند.
ع. یک باشنده پل آرتن از قتل پسرش در اثر حملات راکتی اظهار کرده است.
در ساعت دو بجه بعد از ظهر در 30 ماه 1992 پسر دوازده ساله ام باقی که با پسران دیگر در سرک نزدیک خانه اش بقتل رسیده است. بی خبر یک راکت در سرک اصابت کرد و یک چره آن در گردن پسرم باقی اصابت کرده وی را در همان نقطه بقتل رساند. همسایه ها تشخیص دادند که چره از راکت بی ایم 21 بود. ع. آگاه بود که محل پل آرتن تحت حملات حزب اسلامی که مستقر در قرار گاه نظامی ریشخور هستند بوده است.
Z. اظهار داشته است که در سال 1994 خواهرش در منطقه تهی مسکن با 4-اولادش-زندگی میکرد. یک پسرش 17 ساله بود و یک دخترش 10 ساله بود. او دو طفل دیگر نیز داشت. یک راکت از منطقه حکمتیار فیر شد و در خانه وی اصابت کرد و خواهر Z را همراه با پسر 17 ساله و دختر 10 همه را که در خانه بودند به قتل رساند و دو طفل دیگر در بیرون خانه بودند. این مطلب را Z به پروژه عدالت افغانستان گفته است که اجساد شان قابل شناخت نبوده و پا و دست هر طرف افتاده بود و بعد ما آنها را دفن کردیم و دو طفل فعلا در همراه پدرش هستند. همچنین دو زن و یک پسر در بلاک نزدیک شان نیز بقتل رسیدند، اول آنها شدیدأ زخمی شده بودند و بعد ازآن مردند. در همان روز به شمول خواهرم و اطفالش شش نفر کشته شدند و بخاک سپرده شدند.
ن. راجع به یک حمله در کارته نو در آگست و سپتامبر سال 1993 خبر داد:
ما در سرک نو کارته نو زندگی میکردیم و تمام مناطق کارته نو توسط راکت های کور کورانه گلبدین ویران گردید. و یکی از این راکت ها در خانه ما اصابت کرد ولی فضل خدا هیچ کس زخمی نگردید ولی دخترم در اثر صدای وحشتناک راکت معیوب گردید. او میتوانست صحیح صحبت کند و لی اکنون ببینید که نه صحبت میتواند و نه هم راه رفته میتواند. پنج شش سال از عمر واقعی اش کو چکتر معلوم میشود. بسیار معالجه کردیم ولی مفید واقع نشد. این نتیجه جنگ وحشیانه است که صدمه شدید به زندگی ما وارد کرد.
م د. راجع به حمله سال 1993 اظهار کرده است:
درسال 1372 زمانیکه مجاهدین وارد کابل شدند حملات کور کورانه راکتی گلبدین تعداد زیاد مردم را بقتل رساند و تعداد دیگر معیوب گردیدند. و ما در آنزمان در افشار دارالامان زندگی میکردیم در ساعت 4 بجه بعد از ظهر یک راکت در نزدیک دروازه حولی ما اصابت کرد. برادرم را با هشت و یا نه نفر جوان که در سرک ایستاده بودند به استثنای دو نفر شان همه بسیار با وضعیت بدی به قتل رسیدند که شناخته نمی توانستی. برادرم شدید در قسمت شکم زخمی شده بود و چره راکت تا هنوز در بدنش میباشد. مردم محل اجساد را با بیل جمع آوری کردند و یک زیارت در آن محل درست کردند. کسانیکه در این راکت کشته شدند بنام داوود محصل فاکولته انجینری سال سوم و فواد یک جوان 18 ساله بود و دیگر کسانیکه در اثر این راکت کشته شدند نمیشناسم.
در ماه فیبروری سال 1993 حمله در غرب کابل آغاز گردید و مورد حملات کور کورانه و بمباردمان توسط نیروهای شورای نظار قرار قرار گرفت. افشار در روز اول عملیات هدف حملات شدید ثقیله قرارگرفت. اگر چه این منطقه هدف مهم حملات نظامی بود زیرا علوم اجتماعی به حیث مرکزیت حزب وحدت استفاده میشد و به همین خاطر تعداد زیاد توپ، تانک، راکت و هاوان در این منطقه در خانه های مسکونی فرو می آمدند. مرکز فرماندهی نیروهای جمعیت و شورای نظار بر محدوده افشار تمرکز یافت و فشار حملات راکتی و توپخانه باعث خروج مردم ملکی از افشار گردید. تعداد که توسط بمباردمان و توپخانه بقتل رسیدند معلوم نیست ولی پروژه عدالت افغانستان با نجات یافته گان که مصاحبه کرده اند اظهار داشته اند که اجساد در روی سرک ها دیده میشدند. آنها گفته اند که شدت توپ، هاوان و راکت چنان شدید بود که هیچ کس نتوانست در روز حمله از خانه اش بیرون شوند.
از منطقه تحت کنترول خط اول شورای نظار یک باشنده تپه سلام بنام (ک) که منطقه اش تحت کنترول قوماندان گل حیدر بود از رویداد و حادثه در جریان جنگ بین شورای نظار و حزب وحدت بیان کرده است. در حوت 1371 من جنگ را از خانه کا کا و یا مامایم مشاهده میکردم که نیروهای گل حیدر پنجشیری از تپه سلام مواضع ضابط اکبر قاسمی را در منطقه دانشگاه با هاوان میزدند. تقریبآ بعد از ظهر بود که پدر همسایه بخاطریکه پایش زخمی شده بود پیش کاکایم آمد. کاکایم یک افسر نظامی بود و همیشه لوازم اولیه را در خانه داشت. و زمانیکه او زخمهایش را معالجه میکرد مرا بیرون بخاطر آوردن آب فرستاد تا زخم را بشوید و دیگر اعضای خانه همه در خانه صالون برای دیدن پانسمان زخمهای همسایه جمع شده بودند. زمانیکه (ک) بخاطر آب بیرون رفت خانه کاکایش هدف مرمی توسط حزب وحدت قرار گرفت. "مابین حولی از گرد و خاک تاریک شد. تعداد زیاد از خشت و خاک بالایم ریخت ولی به فضل خدا که زخمی نشدم و فقط گیچ و تکان خوردم ولی زمانیکه کمی فضا صاف شد من چشمانم را پاک کردم و دیدم که طبقه های حولی همه تخریب گردیده است. صدای ضعیف گریه را شنیدم و کوشش کردم که خشتها و خاک را دور کنم ولی نتوانستم."
ک. رفت و پسر کاکایش را آورد و کوشیدند که اجساد را بیرون کشیده در بین حولی دفن نمایند. زیرا جنگ بسیار شدید بود مانع بردن اجساد به جای دیگر شد. نه نفر کشته شدند که قرار ذیل است:
1. کاکا یا مامایش محمد عظیم
2. خانم محمد عظیم
3. زلمی به سن 16 سالگی
4. زلگی به سن 14 سالگی
5. دلگی به سن 12 سالگی
6. زمری به سن 10 سالگی
7. شکیلا به سن 8 سالگی
8. فریبا به سن 6 سالگی
9. پدر همسایه شان بنام نظر محمد
از زیر مخروبه های خانه کاکایش یک دانه چره را پیدا کرد که از ساحه دانشگاه و پلتخنیک که توسط حزب وحدت قوماندان ضابط اکبر قاسمی فیر شده بود. یک شاهد عینی دیگر که قوماندان کندک دوران سابق بوده و در غرب کابل زندگی میکرد شهادت داد که ضابط اکبر قاسمی یک پایه بی ایم یک را گرفته بود.
ک. اظهار داشته است که ملا امام مسجد محل برایش گفته بود که در یک روز به تعداد 38 جسد را نماز خوانده است که تمام این مردم مربوط تپه سلام بودند که توسط راکت های حزب وحدت به قتل رسیده بودند. ک. گفت که بعد از آن اکثر مردم تپه سلام و کارته سخی مناطق شان را به قصد دیگر جاهای شهر و پاکستان ترک کردند و اکثریت شان بدون بردن اموال خانه رفتند و وقتیکه برگشتند دیدند که هیچ چیزی باقی نمانده است و همه چیز بغارت رفته است به شمول پنجره ها و چوبهای دستک سقف.
دو نفر از غرب کابل از مفقود شدن کودکان در جریان حملات راکتی که توسط اتحاد اسلامی صورت گرفته بود بیان کرده است.
ق. یک نجار که در قلعه شهاده زندگی میکرد گفته است که در 27 سرطان سال 1371 برابر با 18 آگست 1992 زمانیکه یک راکت از طرف اتحاد اسلامی در خانه ام اصابت کرد تمام اتاقها را ویران کرد و یک پسرم را بنام محمد اسماعیل به سن 8 سالگی بسیار به وضع دردناک بقتل رسید که بدنش سوراخ سوراخ شده بود. و دیگر اعضای فامیلم که در اتاق دیگر نشسته بودند همه بشدت زخمی شدند و معالجه شان زمانی زیاد را در بر گرفت.
یک متضرر از حملات راکتی سیاف بنام (ی) که در سال 1371 (1992) درغرب کابل زندگی میکرد اظهار داشته است که جناح های بر سر قدرت میجنگیدند. یک روز راکتی در خانه ام اصابت کرد و پسر 28 ساله ام را بنام محمد حسین و دختر 24 ساله ام را بنام زهرا به قتل رساند. این راکت از دیوان بیگی یا کمپنی محل استقرار نیروهای مسلح اتحاد فیر شده بود.
شاهد غیر نظامی دیگر بنام (م) اظهارکرد که شورای نظار باعث ویرانی قابل ملاحظه در کابل گردید زیرا آنها بر ساحات مرتفع واستراتژیک کنترول داشتند. م. حملات سلاح ثقیله و خفیفه شورای نظار را از کوه ها بالای مردم و ساحات غیر نظامی خاطر نشان کرد. وی گفت در سال 1372 (1992) جنگ شدید بین شورای نظارو متحد وی اتحاد اسلامی و از طرف دیگر حزب وحدت برای چند شبانه روز ادامه داشت. پدرش یک کراچی دستی داشته که علی الرغم جنگ بخاطر کار میرفت. یکروز زمانیکه جنگ ادامه داشت شورای نظار یک راکت را به دیبوری زد که چره آن پدرم را گرفت و کشت. بعد مردم جمع شدند و جنازه او را به مسجد سر کاریز آورد و بعد در قبرستان سنگ زغال قلعه شهاده دفن کردند.
1.3.6 مختصری از بمباردمان ها از 1992 الی 1994
لیست ذیل از خسارات جانی توسط فیر راکت و بمباردمان تمام جناحهای شامل در جنگ مغرضانه بوده. اگر چه این بررسی محدود نمایانگر بزرگی خسارات وارده میباشد:
در نتیجه هفده حادثه ذیل تقریبأ 1000 نفر کشته شدند و صدها حادثه مشابه بین سالهای 1992 و 1995 صورت گرفت است. تعداد بیان شده از طریق گزارش مطبوعات وبطور عام نقل قول از کارمندان شفاخانه ها گردیده است.
و حال آنکه جناحهای مسئوول ممکن اهداف را در ذهن داشتند که عبارت از رفتن در محلات غیر نظامی بودند. اگرچه آنها تا هنوز اهداف نظامی و نوع استفاده از نظامی و مقیاس بزرگ بمباردمان و اهداف نظامی شان را که استفاده شده است قانونی جلوه میدهد ولی در معاهده جینیوا ممنوع اعلان شده است. و این لیست شرکت و راکت اندازی و تو پخانه را واضح میسازد خصوصأ کسانیکه با حملات هوای منطقه را بمباردمان کرده اند.
1. در 5 – 6 ماه می 1992 حزب اسلامی کابل را هدف حملات راکتی قرار داد که از اثر آن تعداد غیر مشخص مردم غیر نظامی و کشته و زخمی شدند.
2. در 23 ماه می علی الرغم آتش بس نیروهای جنبش ملی موقعیت های حزب اسلامی را در بینی حصار، قلعه چه و کارته نو بمباران کرد.
3. در 30 ماه می 1992 در جریان جنگ بین نیروهای جنبش ملی و حزب اسلامی در جنوب شرقی کابل هردو جناح از توپخانه و راکت انداز استفاده کردند که باعث کشته وزخمی شدن تعداد نا مشخص افراد غیر نظامی گردید.
4. در ماه جون 1992 در جنگ شدید بین نیروهای حزب وحدت و اتحاد اسلامی در غرب کابل هردو جناح از راکت انداز ها استفاده کرد که باعث زخمی و کشته شدن تعداد مردم غیر نظامی گردید.
5. در 5 ماه جون 1992 جنگهای بیشتر بین نیروهای حزب وحدت و اتحاد در غرب کابل رخ داد و هر دو جناح از سلاح های ثقیله استفاده کردند که باعث ویرانی خانه ها و دیگر تأسیسات غیر نظامی گردید. راکت ها باعث قتل و زخمی شدن تعداد نا معلوم غیر نظامی گردید.
6. در ماه جون و جولای 1992 شورای نظار مواضع حزب وحدت را در کارته سه، خوشحال خان مینه، دارالامان، کارته سخی و کارته چهار هدف بمباردمان و سلاح ثقیله قرار داد که باعث خسارات جانی و ویرانی خانه های مردم ملکی گردید.
7. در 10 آگست 1992 شهر کابل راکت پراکنی شدید را توسط حزب اسلامی تجربه کرد. که جنگ در ساعت 5 قبل از ظهر آغاز گردید و حزب اسلامی موقعیت های دولتی را هدف قرار دادند و از سه محل چهلستون، دارالامان و تپه مرنجان راکت میزدند. این حمله و حملات که در ماه آگست توسط همه جناحها صورت گرفت طبق مطبوعات صدها نفر غیر نظامی به قتل رسیدند.
8. در 13 آگست 1992 طبق خبر های مطبوعات در حمله راکتی در ده افغانان با استفاده از بمب خوشه ای 80 نفر را به قتل رساند و بیش از 150 نفر زخمی گردید. ربانی حکمتیار را دراین حمله متهم کرد. ونیروهای شورای نظار در جواب کارته نو، چهلستون و شاه شهید را هدف بمباردمان هوای و زمینی قرار داد که در نتیجه حمله متقابل بیشتر از 100 نفر کشته شد و 120 نفر دیگر زخمی که اکثریت شان غیر نظامی بودند و تعداد زیاد خانه ها ویران شدند.
9. در 23 ماه آگست 1993 در اثر جنگ بین حزب اسلامی و شورای نظار صدها نفر کشته وزخمی شدند و خانه ها ویران شدند.
10. در 26 ماه فیبروری 1993 شورای نظار و حزب اسلامی موقعیت یکدیگر را هدف سلاح ثقیله قرار دادند که باعث خسارات جانی مردم غیر نظامی گردیدند.
11. در 9 ماه مارچ 1993 حملات راکتی شدید در کابل ده ها کشته وزخمی و مجروح بر جای گذاشت. وزارت دفاع حزب وحدت را متهم کرد و در جواب مناطق مسکونی تحت کنترول حزب وحدت را هدف قرار دادند که خسارات سنگین جانی را بجا گذاشت. و خانه های زیادی را ویران کرد.
12. طبق گزارش مطبوعات در 13 ماه می 1993 درگیری شدیدی بین شورای نظار و حزب وحدت صورت گرفت و هردو طرف از سلاح ثقیله و بمباردمان هوای استفاده کرده که درنتیجه 30 کشته و زخمی بر جای گذاشت و صد ها نفر شدید مجروح شدند.
13. در 23 ماه می 1993 جیت های شورای نظار موقعیت های حزب اسلامی را در داخل شهر در چهلستون بمبارد کرد که 10 کشته و 14 زخمی بر جای گذاشت و اکثر آنها مردم ملکی بودند.
14. در 17 ماه نوامبر 1993 چهار فروند جیت مربوط شورای نظار بازار سروبی را بمباران کرد که در این بمباران اکثر دوکانداران کشته و زخمی شدند و یک مسجد تخریب گردید.
15. دراول ماه جنوری سال 1994 یک دور جدید جنگ بین قوای دولت و مخالفین متحدش حزب اسلامی و جنبش ملی در کابل توأم با حملات شدید راکتی به طور آگاهانه مناطق غیر نظامی توسط هردو جناح هدف قرار گرفتند. یک خبر نگار بیان کرد که این جنگ در نوع خود شدید ترین جنگ بعد از سقوط دولت داکتر نجیب الله بود و توصیف کرد که جنگ در اطراف محلات تحت کنترول دولت خونین بودند.
16. در23 اکتوبر 1994 31 نفر غیر نظامی در اثر حملات راکتی حزب اسلامی در شهر کابل کشته شدند.
17. در 23 ماه اکتوبر 1994 طی حملات شورای نظار به حمایه حرکت اسلامی محسنی علیه حزب اسلامی و جنبش ملی صد ها نفر کشته و زخمی شدند این ارقام توسط موسسه ICRC تأیید گردید که تخمین شده بود که سه ماه قبل در اثر جنگ 2000 هزار نفر به قتل رسیده بودند.
منبع: كابل پرس ............. سپاس فراوان از كامران ميرهزار